صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۵۵۹: دیدن تازه خطان شاهد بالغ نظری است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دیدن تازه خطان شاهد بالغ نظری است واله آیه رحمت نشدن بی بصری است بر خود از خجلت آن موی میان می پیچد مور هر چند که مشهور به نازک کمری است ناله من چه کند با تو که شور محشر کوه تمکین ترا قهقهه کبک دری است چون دل از دامن صحرای جنون بردارم؟ من که هر موج سرابم به نظر بال پری است بر دل من که زبی همنفسی غنچه شده است نفس سوخته عشق نسیم سحری است همچو خورشید به یک چشم جهان را دیدن نیست از نقص بصیرت که ز روشن گهری است از بصیرت نبود خرج تماشا گشتن چشم پوشیدن از اوضاع جهان دیده وری است ساده لوحان حریصش به گره می بندند گر چه چون ریگ روان خرده جانها سفری است هر کمالی است در اینجا به زوال آبستن تیغ خود را چو سپر کرد مه نو سپری است نیست ممکن که نلرزد ز شکستن بر خویش شیشه هر چند که در کارگه شیشه گری است این که از شهپر طاوس مگس ران سازند در زمین سیه هند، گل جلوه گری است صائب از داغ غریبی به وطن می سوزد همچو یعقوب مقیمی که عزیزش سفری است صائب تبریزی