صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۵۳۹: دل شب وصل تو از صبح مکدر شده است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل شب وصل تو از صبح مکدر شده است عیش من تلخ ازین قند مکرر شده است چه شکایت کنم از گرمی صحرای طلب؟ من که هر آبله ام چشمه کوثر شده است به سکندر ندهد قطره آبی، هر چند خضر سیراب ز اقبال سکندر شده است پشت بر عالم صورت چو کند ساده شود خانه آینه هر چند مصور شده است دل افسرده ندارد خبر از شورش عشق بحر دورست ازان قطره که گوهر شده است هر که عاقل شود ایمن ز ملامت گردد نخورد سنگ بر آن نخل که بی بر شده است دهنی تلخ کند گاه ز شکر، ورنه مور ما دلزده از صحبت شکر شده است پیش دریا مگشا لب که ازین حسن ادب صدف از گوهر شهوار توانگر شده است داغ محرومی دریاست تعین صائب جای رحم است بر آن قطره که گوهر شده است صائب تبریزی