صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۵۳۵: آتشم در جگر از چهره گلرنگ زده است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آتشم در جگر از چهره گلرنگ زده است لب لعلش به کبابم نمک سنگ زده است شیشه ام می شکند در جگر از حرف درشت باز تا دشمن دل سخت چه بر سنگ زده است صیقل جام به فریاد دل ما نرسید که به دود جگر این آینه را زنگ زده است؟ نافه را مغز شد از عطسه پریشان امروز که دگر دست در آن طره شبرنگ زده است؟ سینه ای پهن تر از دشت قیامت دارم داغ در پهلوی هم، خیمه چرا تنگ زده است؟ دهن غنچه تصویر، تبسم زده شد بر لب ماست که صد قفل، دل تنگ زده است همه دنبال هوس همسفر برق شدند صائب ماست که بر پای طلب سنگ زده است صائب تبریزی