صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۴۷۹: در بهاران سر مرغی که به زیر بال است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در بهاران سر مرغی که به زیر بال است از دم سرد خزان ایمن و فارغبال است هر چه اندوخته ای از تو جدا می گردد آنچه هرگز نشود از تو جدا، اعمال است چه کنی دعوی تجرید، که درویشان را چشم بر حسن مآل است و ترا بر مال است همه از گردش افلاک شکایت داریم پایکی خرمن ما گر چه ازین غربال است می خراشد جگر سنگ، فغان جرسش یارب این قافله را چشم که در دنبال است؟ شکوه هایی که گره گشته مرا در دل تنگ تب گرمی است که موقوف به یک تبخال است به سیاهی شده ای ملتفت از آب حیات ای که از حسن ترا چشم به خط و خال است ایمن از دیده شورست جمالی که تراست کز لطافت گل رخسار تو بی تمثال است سرو بالای ترا پایه بلند افتاده است ساق سیمین ترا هاله مه خلخال است نیست ممکن نکند رحم به دردی که مراست دل بیدرد تو هر چند که فارغبال است نیست از عیب خود آگاه، خودآرا صائب چشم طاوس ز کوته نظری بر بال است صائب تبریزی