صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۴۶۴: شکوه از گردش گردون ز بصیرت دورست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شکوه از گردش گردون ز بصیرت دورست گوی چوگان قضا در حرکت مجبورست ساخت هر زخم تو لب تشنه زخم دگرم آب تیغ تو هم ای کان ملاحت شورست! خصم بیجا به زبردستی خود می نازد زودتر پاره کند زه، چو کمان پرزورست گوهر شوخ، گریبان صدف پاره کند چرخ اگر تربیت ما نکند معذورست شوربختی چه کند با دل صد پاره ما؟ زخم ما در جگر تیغ قضا ناسورست غور کن غور، که چون آینه بی زنگار زره جوهر ما زیر قبا مستورست از دم صبح چو اوراق خزان انجم ریخت همچنان شمع به تاج زر خود مغرورست بیشتر گشت سیه کاریم از موی سفید حرص را گرمی هنگامه ازین کافورست زر میندوز که چون خانه پر از شهد شود آن زمان وقت جلای وطن زنبورست حسن را ملک ز بیماری چشم آبادست عشق را خانه ز ویرانی دل معمورست تابع مطرب تردست بود وجد و سماع چرخ در گرد بود تا سر ما پرشورست معنی روشن و خورشید، گل یک چمنند فکر صائب نتوان گفت چرا مشهورست صائب تبریزی