صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۳۹۷: از وصال ماه مصر آخر زلیخا جان گرفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از وصال ماه مصر آخر زلیخا جان گرفت دست خود بوسید هر کس دامان پاکان گرفت گر به دست و پا نپیچد خار صحرای وجود می توان ملک دو عالم را به یک جولان گرفت صحبت روشن ضمیران کیمیای دولت است خون ما در چشمه خورشید رنگ جان گرفت گر نگردد طعنه سنگین دلی دندان شکن می توان خون خود از لبهای او آسان گرفت دامن پاکان ندارد تاب دست انداز شوق بوی پیراهن ز مصر آخر ره کنعان گرفت لقمه بیرون کردن از دست خسیسان مشکل است ماه نو دق کرد تا از خوان گردون نان گرفت تا قیامت زلف جانان دستگیر من بس است چون خس و خاشاک هر دم دامنی نتوان گرفت قطع پیوند تعلق کار هر افسرده نیست خار این وادی مکرر برق را دامان گرفت هر که چون صائب دم بر کرسی همت نهاد می تواند تاج رفعت از سر کیوان گرفت صائب تبریزی