صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۳۷۸: قطره خونی شد از دست نگارینش چکید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
قطره خونی شد از دست نگارینش چکید بس که از دستم به ناز آن نازنین دل را گرفت دست کوتاه مرا شد تخته مشق امید شانه تا دامان آن مشکین سلاسل را گرفت پیش عاشق جان ندارد قدر، ورنه می توان از نگاه عجز تیغ از دست قاتل را گرفت کوه تمکین برنمی آید به دست انداز شوق جذبه مجنون عنان از دست محمل را گرفت سرکشان را عشق می سازد به افسون چرب نرم زیر پر، پروانه آخر شمع محفل را گرفت مفت شیطانند غفلت پیشگان روزگار سگ به آسانی تواند صید غافل را گرفت طاعتی بالاتر از دلجویی درویش نیست دست خود بوسید هر کس دست سایل را گرفت اینقدر تمهید در تسخیر ما در کار نیست از نگاهی می توان از دست ما دل را گرفت در طلب سستی مکن صائب که از صدق طلب دست من در آستین دامان منزل را گرفت هر که در دریای هستی دامن دل را گرفت بی تردد موجه اش دامان ساحل را گرفت صائب تبریزی