صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۳۷۷: وقت خط دل کام خود زان لعل روح افزا گرفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وقت خط دل کام خود زان لعل روح افزا گرفت در بهاران می توان داد دل از صهبا گرفت دست بیداد فلک را زود کوته می کند فتنه ای کز قامت رعنای او بالا گرفت در کدامین ساعت سنگین ندانم کوه غم در زمین سینه ما خاکساران جا گرفت نیست در سوادگرانجان عشق خوش سودای ما می توان از ما دو عالم را به یک ایما گرفت دامن ریگ روان را خار نتواند گرفت دست خالی ماند هر کس دامن دنیا گرفت خوشه گوهر عوض داد و همان شرمنده است قطره چندی که ابر ما ازین دریا گرفت شور بالادست ما بر طاق نسیان می نهد هر شرابی را که باید پنبه از مینا گرفت گر چه چون ساحل سلاح من سپر افکندن است می توانم تیغ موج از پنجه دریا گرفت خانه دلگیر را درمان به صحرا می کنند چیست یارب چاره آن دل که از صحرا گرفت؟ همت پست است دامنگیر ما بی حاصلان ورنه کوه قاف را در زیر پر عنقا گرفت بود صائب تیغ کوه بیستون بی آب و تاب این شرار از تیشه من در دل خارا گرفت صائب تبریزی