صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۳۳۴: آن لب نو خط غباری از دل ما برنداشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن لب نو خط غباری از دل ما برنداشت آب خضر از دل سیاهی فکر اسکندر نداشت خانمان سوزست برق بی نیازیهای حسن ورنه آن آیینه رو حاجت به خاکستر نداشت از بیابانی که سالم برد بیدردی مرا غیر خون بی گناهان لاله دیگر نداشت من به اوج لامکان بردم، وگرنه پیش ازین عشقبازی پله ای از دار بالاتر نداشت چون هلال عید، دور جام یک دم بیش نیست وقت آن کس خوش که چشم از چشم ساقی برنداشت چشم خواب آلود ما مستغنی از افسانه بود کشتی ما از گرانباری غم لنگر نداشت بود صائب در گرفتاری حضور دل مرا غیر دام اوراق ما شیرازه دیگر نداشت صائب تبریزی