صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۱۵۳: از جوانی داغ ها بر سینه ما مانده است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از جوانی داغ ها بر سینه ما مانده است نقش پایی چند از آن طاوس بر جا مانده است در بساط من ز عنقای سبک پرواز عمر خواب سنگینی چو کوه قاف بر جا مانده است نیست از چشم و دل بینا مرا جز درد و داغ ظلمت از خورشید و خفاش از مسیحا مانده است می کند از هر سو مویم سفیدی، راه مرگ پایم از خواب گران در سنگ خارا مانده است چون نسایم دست بر هم، کز شمار نقد عمر زنگ افسوسی به دست باد پیما مانده است نیست در دستم به جز افسوس از عمر دراز سوزنی از رشته مریم به عیسی مانده است نوبت پرواز از بالم به چشم افتاده است طوطیم چون سبزه عاجز در ته پا مانده است نیست جز طول امل در کف مرا از عمر هیچ از کتاب من همین شیرازه بر جا مانده است مشت خاشاکی است بر جا مانده از سیلاب عمر در دل من خار خاری کز تمنا مانده است مطلبش از دیده بینا، شکار عبرت است ورنه صائب را چه پروای تماشا مانده است؟ صائب تبریزی