صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۰۹۵: آفتاب آتشین رخسار، داغ حسن اوست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آفتاب آتشین رخسار، داغ حسن اوست شمع یک پروانه پای چراغ حسن اوست داروی بیهوشی ارباب بینش گشته است گر چه خط عنبرین درد ایاغ حسن اوست گر چه از خط آفتابش روی در زردی گذاشت همچنان ناز بهاران در دماغ حسن اوست هیچ پروایی ندارد از نسیم آه سرد روغن خورشید گویا در چراغ حسن اوست آن که مژگانش ترازو می شد از دل خلق را این زمان خار سر دیوار باغ حسن اوست همچو صائب بلبلی کز نغمه اش خون می چکد روزگاری شد که در بیرون باغ حسن اوست صائب تبریزی