صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۰۹۴: خط عنبر بار گردی از بهار حسن اوست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خط عنبر بار گردی از بهار حسن اوست خضر کمتر سبزه ای از جویبار حسن اوست گل که از شبنم گذارد هر سحر عینک به چشم در کمین مصحف خط غبار حسن اوست از تماشای خط او چشم روشن می شود سرمه چشم تماشایی غبار حسن اوست آفتابی کز شفق رخسار در خون شسته است داغ ناخن خورده ای از لاله زار حسن اوست شب که هر تارش به آشوب دگر آبستن است سایه زلف پریشان روزگار حسن اوست صبح این خمیازه ها بر ساغر او می کشد لرزه خورشید تابان از خمار حسن اوست غنچه را فکر دهان او بهم پیچیده است سینه گل چاک چاک از خار خار حسن اوست دل که از شوخی جهانی را به تنگ آورده است غنچه پژمرده ای از شاخسار حسن اوست خاک راه اوست با آن لنگر تمکین زمین آسمان با این تجمل پرده دار حسن اوست گر چه حسن او نگنجد در زمین و آسمان دیده هر ذره ای آیینه دار حسن اوست سرو و گل را پرده عشق نهانی کرده اند شور مرغان چمن از نوبهار حسن اوست از بهار آفرینش آنچه می آید به کار روزگار عشق ما و روزگار حسن اوست یک نگاه آشنا هرگز ز چشم او ندید گر چه صائب مدتی شد در دیار حسن اوست صائب تبریزی