صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۹۹۲: حسن بالادست را هر روزشان دیگرست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حسن بالادست را هر روزشان دیگرست شعله جانسوز را هر دم زبان دیگرست از می روشن صفای جام می گردد حجاب ورنه هر آیینه رو، آیینه دان دیگرست چهره گل پرده رخسار گلرنگ کسی است سرو بستان جامه سرو روان دیگرست چشم کوته بین به غور کار نتواند رسید ورنه هر شبنم محیط بیکران دیگرست عالم آسودگان دایم بود بر یک قرار بی قراران ترا هر دم جهان دیگرست قبله را چون طاق نسیان از نظر افکنده ایم سجده ما روشناس آستان دیگرست گر چه حفظ حق جهان را دیده بانی می کند آهوان دشت را وحشت شبان دیگرست چون سکندر دست شستن از زلال زندگی بی نیازان را حیات جاودان دیگرست می تراود گر چه از هر خار شکر نوبهار سبزه نورسته را تیغ زبان دیگرست می توان رفتن به پای علم بر بام خرد آسمان معرفت را نردبان دیگرست از تحمل دشمن خونخوار می گردد دلیر شیشه جانی تیغ را سنگ فسان دیگرست این جواب آن غزل صائب که ملا گفته است لب فرو بندید کاو را همزبان دیگرست صائب تبریزی