صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۹۱۵: تا گل ز عکس عارض او چیده است آب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا گل ز عکس عارض او چیده است آب در چشمه از نشاط نگنجیده است آب بر روی آب آنچه نماید حباب نیست صد پیرهن ز عکس تو بالیده است آب تا سرو خوش خرام تو از باغ رفته است رخسار خود ز موج خراشیده است آب نعلش در آتش است ز هر موج پیش بحر آسودگی ز عمر کجا دیده است آب غلطد چنین که بر دم شمشیر خون من هرگز به روی سبزه نغلطیده است آب نگذاشت آب در جگر تیغ زخم من از تیغ اگر چه زخم ندزدیده است آب زینسان که من به نیک و بد دهر ساختم با خار و گل ز لطف نجوشیده است آب ضایع مساز حرف نصیحت به غافلان بر روی پای خفته که پاشیده است آب؟ پیچد چنان که در تن خاکی روان من در جویبار تنگ نپیچیده است آب صائب ز خوشگواری آب است بی خبر هر کس که از سفال ننوشیده است آب صائب تبریزی