صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۸۸۹: خانه از خویش تهی کن که ز نظاره آب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خانه از خویش تهی کن که ز نظاره آب پرده چشم حباب است همان چشم حباب راه خوابیده رسانید به منزل خود را بخت ما نیست که بیدار نگردد از خواب رهرو عشق نگردد ز ملامت در هم شود از سنگ فزون جوهر آیینه آب دل بی تاب من آرام ندارد، ورنه می کشد در دل شب ها نفسی موج سراب مانع عمر سبکسیر نگردد پیری سیل را سایه پل باز ندارد ز شتاب دل بپرداز ز جمعیت دنیا زنهار که صدف می شود از آب گهر خانه خراب خطر از خصم ندارد جگر جوهردار تیغ از آتش سوزنده برآید سیراب چه کند خون جهان با جگر تشنه عشق؟ نکند شبنم گل ریگ روان را سیراب از صفای دل ما مستی خوبان افزود حسن را آینه صاف بود عالم آب گردش از جلوه مستانه نمی آساید هر که را سیل خرام تو کند خانه خراب مستی حسن ز خون ریختن ما افزود باده لعلی آتش بود از اشک کباب منت سیل برآورد ز بنیادم گرد ای خوش آن خانه که از خویش برون آرد آب برق را خار به اصلاح نیارد صائب حسن مغرور، ز خط پا نگذارد به حساب صائب تبریزی