صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۸۸۸: بیا کز دوریت مژگان به چشمم سوزن است امشب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیا کز دوریت مژگان به چشمم سوزن است امشب نفس در سینه ام چون خار در پیراهن است امشب ز جوش اشک می لرزد چو اهل حشر مژگانم قیامت در مصیبت خانه چشم من است امشب سر پیوند دارد با گسستن رشته جانم جهان بر دیده من همچو چشم سوزن است امشب همان چشمی که با خورشید می زد لاف همچشمی تهی از نور بینش همچو چشم روزن است امشب شب دوشین، تبسم های پنهانی که می کردی نمک پاش جراحت های پنهان من است امشب عجب دارم که پیوند حیاتم نگسلد از هم که پیچ و تاب زلفش در رگ جان من است امشب چه سازم در سلامت خانه تجرید نگریزم؟ مرا یک دانه و برق بلا صد خرمن است امشب همان دستی که صائب دوش با او داشت در گردن ز هجران با غم روی زمین در گردن است امشب صائب تبریزی