صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۷۲۹: افسرده دل اگر چه ز واسوختن مرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
افسرده دل اگر چه ز واسوختن مرا بتوان به روی گرم برافروختن مرا چون ماهی برشته، به آب حیات وصل رغبت شود دو آتشه از سوختن مرا از بخیه ستاره شود بیش زخم صبح بی حاصل است چاک جگر دوختن مرا زان خلوت وصال چه حاصل، که از حجاب باید به پشت پای نظردوختن مرا بردم ز سعی راه به آن کعبه امید شد شمع پیش پای، نفس سوختن مرا افغان که روی زرد خود از بیم چشم زخم می باید از تپانچه برافروختن مرا تا دانه ای ز خرمن هستی بود به جا حاشا که دل خنک شود از سوختن مرا در مهد چون مسیح زبانم گشاده بود نتوان چو طوطیان سخن آموختن مرا چون ابر، مشت آبی اگر جمع می کنم ریزش بود مراد ز اندوختن مرا حرصی که داشتم به شکار پری رخان چون باز بیش شد ز نظردوختن مرا صائب ز بس فسرده ز وضع جهان شدم نتوان به هیچ وجه برافروختن مرا صائب تبریزی