صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۷۱۴: نتوان به خواب کرد مسخر خیال را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نتوان به خواب کرد مسخر خیال را جز پیچ و تاب نیست کمند این غزال را در عالم خیال، بهارست چار فصل بلبل به چتر گل ندهد زیر بال را هر چند حسن را خطر از چشم پاک نیست پنهان ز آب و آینه کن آن جمال را رحمی به شیشه خانه دلهای خلق کن از می مکن دو آتشه آن رنگ آل را از گلشنی که سرو تو دامن کشان رود بی طاقتی ز ریشه برآرد نهال را برگ نشاط نیست درین تیره خاکدان ریحان ز آه سرد بود این سفال را ده در شود گشاده، شود بسته چون دری انگشت، ترجمان زبان است لال را با تیرگی بساز که ابروی عنبرین یکشب سفید گشت ز منت هلال را بر جرم من ببخش که آورده ام شفیع اشک ندامت و عرق انفعال را در ملک خویش رخنه فکندن ز عقل نیست زنهار بسته دار زبان سؤال را صائب کشید سر به گریبان نیستی تسخیر کرد مملکت بی زوال را صائب تبریزی