صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۶۴۲: ز هوش برد چنان حیرت تو گلشن را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز هوش برد چنان حیرت تو گلشن را که سبز کرد خموشی زبان سوسن را کسی ز قید خزان و بهار شد آزاد که همچو سرو ازین باغ چید دامن را نظر ز روی تو خورشید برنمی دارد که نیست خیرگی از مهر، چشم روزن را ز قید چرخ ترا عشق می کند آزاد که رستم آرد بیرون ز چاه بیژن را نبرد روح گرانی ز جسم یک سر موی نداد فایده قرب مسیح سوزن را خوش است دفع گرانان به هر روش باشد ملال نیست ز سرگشتگی فلاخن را به رنگ خویش برآورد روزگار، مرا که رنگ ظرف بود آبهای روشن را مدام بر سر حرف است خامه صائب همیشه جوش بهارست نخل ایمن را صائب تبریزی