صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۶۱۵: همان کسی که به دست کرم سرشت مرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
همان کسی که به دست کرم سرشت مرا به زیر پای خم انداخت همچو خشت مرا به من چو رشته زنار، کفر پیچیده است نمی توان بدر آورد از کشت مرا ز شور عشق نمک در خمیر من انداخت به دست لطف عزیزی که می سرشت مرا به خود چگونه نپیچم، که همچو جوهر تیغ ز پیچ و تاب بود خط سرنوشت مرا ز فیض سرمه حیرت درین تماشاگاه یکی شده است چو آیینه خوب و زشت مرا ز آه سرد بود سبزه تخم سوخته را سیاه روز شد آن عاملی که کشت مرا به بوی پیرهن از دوست صلح نتوان کرد کجا فریب دهد جلوه بهشت مرا؟ قبول سبحه و زنار نیست رشته من به حیرتم به چه امید چرخ رشت مرا درین بساط من آن آدم سیه کارم که فکر دانه برآورد از بهشت مرا چو عشق، حسن خداداد من جهانگیرست به هیچ آینه نتوان نمود زشت مرا ز شمع اشک و ز پروانه خواست خاکستر چو عشق خانه برانداز می سرشت مرا ز خاک عشق دمیده است دانه ام صائب به آتش رخ گل می توان برشت مرا صائب تبریزی