صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۵۲۵: آن که سوز جگر و دیده تر داد مرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن که سوز جگر و دیده تر داد مرا همچو شمع از تن خود زاد سفر داد مرا قطع پیوند ازین سبز چمن مشکل بود خجلت بی ثمری برگ سفر داد مرا عشق روزی که رسانید مرا خانه به آب چشم تر غوطه به دریای گهر داد مرا چون به فریاد من آن سرو خرامان نرسید زین چه حاصل که چو گل زر به سپر داد مرا؟ گشت تا رشته من بی گره از همواری ره به دل سبحه ز صد راهگذار داد مرا چه شکایت کنم از ضعف بصر در پیری؟ که بصیرت عوض نور بصر داد مرا قسمت یوسف بی جرم نشد از اخوان گوشمالی که درین عهد هنر داد مرا کو دماغی که برآرم ز گریبان سر خویش؟ من گرفتم که فلک افسر زر داد مرا از دل سخت نداده است زمین قارون را خاکمالی که درین دور هنر داد مرا ریخت هر کس به رهم خار ز خصمی چون برق صائب از بی بصری بال دگر داد مرا صائب تبریزی