صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۴۹۷: گر نبینیم به خلوت رخ چون ماه ترا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر نبینیم به خلوت رخ چون ماه ترا کسی از ما نگرفته است سر راه ترا غیر می خوردن پنهان همه شب با اغیار نیست تعبیر دگر، خواب سحرگاه ترا گر چه صد شیشه دل پیش تو بر سنگ زدند نشنید از دل چون سنگ، کسی آه ترا برنداری به نگه دلشده ای را از خاک که به مژگان همه شب پاک کند راه ترا نور آیینه فزون می شود از خاکستر ابر خط کم نکند روشنی ماه ترا هر چه در خاطر من می گذرد می دانی غافل از خویش کنم چون دل آگاه ترا؟ آن مهی یک شب و سی شب بود این مالامال نسبتی نیست به مه،جام شبانگاه ترا غیر افسوس نهال تو ندارد ثمری باد پیوسته به دست است هوا خواه ترا بحر مواج بود عالم از آغوش امید تا که در هاله آغوش کشد ماه ترا؟ نیست ممکن که نگردد دلش از درد دو نیم هر که صائب شنود ناله جانکاه ترا صائب تبریزی