صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۴۴۱: تکلف نیست در گفتار رند لاابالی را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تکلف نیست در گفتار رند لاابالی را چنانت دوست می دارم که عاشق شعر حالی را خمارآلوده یوسف به پیراهن نمی سازد ز پیش چشم من بردار این مینای خالی را ز فکر پیچ و تاب آن کمر بیرون نمی آیم که هجران نیست در پی، وصل معشوق خیالی را ز پیش دل حجاب جسم را بردار چون مردان به گل تا کی برآری پیش ایوان شمالی را؟ مه نو می نماید گوشه ابرو، تو هم ساقی چو گردون بر سر چنگ آر، آن جام هلالی را گل از خار سر دیوار می چیند نگاه من بهار خویش می دانم خزان خشکسالی را لباس خودنمایی چشم بد در آستین دارد نگیرد خار دامن جامه پوشیده حالی را نمی لرزد چراغ داغ عشق از دامن محشر چه پروا از نسیم صبح، شمع لایزالی را؟ (توان ایام طفلی چند روزی داد عشرت داد نمی دانند طفلان حیف قدر خردسالی را) (نزاکت آنقدر دارد که در وقت خرامیدن توان از پشت پایش دید نقش روی قالی را) اگر آیینه رویی در نظر می داشتم صائب به طوطی می چشاندم شیوه شیرین مقالی را صائب تبریزی