صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۴۳۴: سمندر کرد اشک گرم من مرغان آبی را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سمندر کرد اشک گرم من مرغان آبی را ز گوهر چون صدف پر ساخت گردون حبابی را بهاران را به غفلت مگذران چون لاله از مستی غنیمت دان چو نرگس دولت بیدار خوابی را شقایق حقه تریاک تا گردید، دانستم که افیونی کند آخر خمار می شرابی را غنیمت دان در اینجا این دو نعمت را، که در جنت نخواهی یافت خط سبز و رنگ آفتابی را بخیل آسوده است از فکر تعمیر دل سایل که چشم جغد داند توتیا گرد خرابی را نگردد جمع با طول امل جمعیت خاطر خلاصی از کشاکش نیست این موج سرابی را مقام گوهر شهوار در گنجینه می باید بیاض از سینه باید ساخت شعر انتخابی را زبان در مجلس روشندلان خاموش می باید که نوری نیست در سیما چراغ ماهتابی را غزل گویی به صائب ختم شد از نکته پردازان رباعی گر مسلم شد ز موزونان سحابی را صائب تبریزی