صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۳۴۰: نگردید آتشین رخساره ای فریادرس ما را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نگردید آتشین رخساره ای فریادرس ما را مگر از شعله آواز درگیرد قفس ما را ز بی دردی به درد ما نپردازند غمخواران همین آیینه می گیرد خبر، گاه از نفس ما را نچیدم از گرفتاری گلی هر چند از خواری ز زخم خار و خس دست حمایت شد قفس ما را اگر چه پنجه ما را، ز نرمی موم می تابد زبان آهنین در ناله باشد چون جرس ما را حلاوت برده بود از زندگی آمیزش مردم ترشرویی حصاری گشت از مور و مگس ما را گیاه تشنه ما سنگ را در دل آب می سازد به پای خم برد از گوشه زندان عسس ما را به مهر خامشی غواص ما امیدها دارد به گوهر می رساند زود، جان بی نفس ما را به مردن برنیاید ریشه طول امل از دل رهایی نیست زیر خاک چون سگ زین مرس ما را به است از باغ بی گل، گوشه زندان ناکامی در ایام خزان بیرون میاور از قفس ما را بهار از غنچه منقار ما برگ و نوا گیرد به زر چون غنچه گل گر نباشد دسترس ما را به مهر خامشی کردیم صلح از گفتگو صائب غباری بر دل آیینه ننشت از نفس ما را صائب تبریزی