صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۳۲۷: عتاب و لطف می گردد ز ابروی بتان پیدا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عتاب و لطف می گردد ز ابروی بتان پیدا که باشد قوت بازوی هر کس از کمان پیدا چو تار از گوهر و جوهر ز تیغ و موجه از ساغر بود از پیکر سیمین او رگهای جان را نسازد حسن را چون مضطرب نادیدن عاشق؟ که گل بر خویش لرزد چون نباشد باغبان پیدا نسیم پیرهن را در کنار مصر می گیرم که دارد صبر، تا گردد غبار کاروان پیدا؟ نمی آید به چشم از پرتو دل، داغهای من ستاره روز روشن چون شود از آسمان پیدا؟ ز آه سرد من خورشید تابان رنگ می بازد بلرزد برگ بر خود چون شود باد خزان پیدا نیامد آفتاب بی مروت بر سر احسان چو ماه نو ز پهلویم نشد تا استخوان پیدا چه باشد شعله غیرت، چراغ زیر دامن را؟ نگردد همت عالی به زیر آسمان پیدا درین موسم که صائب می کند هنگامه آرایی چه خوش باشد اگر بلبل شود در بوستان پیدا صائب تبریزی