صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۲۰۳: عمر در تلخی سرآید در شراب افتاده را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عمر در تلخی سرآید در شراب افتاده را ساحل از موج خطر باشد در آب افتاده را دارد از حکم روان ما را قضا در پیچ و تاب اختیاری نیست خاشاک در آب افتاده را دل به دریا کن که در مهد صدف بحر کرم ساخت گوهر قطره چشم سحاب افتاده را ساحلی جز دست شستن نیست از جان چون حباب از تهی مغزی به دریای شراب افتاده را در نظر بستن بود، دارالامانی گر بود سالک در عالم پر انقلاب افتاده را نیست غیر از عقده تبخال دیگر دانه ای تشنه در دام امواج سراب افتاده را نعمت دنیا نصیب دل سیاهان می شود جغد دارد زیر پر گنج خراب افتاده را چون نگردد عمر کوته، گر چه جاویدان بود رشته در قبضه صد پیچ و تاب افتاده را؟ پیش هر موجی سپر انداختن لازم بود در محیط آفرینش چون حباب افتاده را اختیاری نیست در سیر و سکون خویشتن سایه در پیش پای آفتاب افتاده را چون نپاشد تار و پود جسم را از یکدگر؟ چون کتان در دست و پای ماهتاب افتاده را کی خبر از ناله شبخیز مظلومان بود؟ در دل شب، مست در آغوش خواب افتاده را عزت از افتادگی خیزد که باشد در کنار جای از افتادگی، حرف کتاب افتاده را برنمی آید نفس نشمرده صائب از جگر در غم و اندیشه روز حساب افتاده را صائب تبریزی