صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۹۹: بال و پر شد شوق من سنگ نشان خفته را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بال و پر شد شوق من سنگ نشان خفته را من به راه انداختم این کاروان خفته را مرگ بر ارباب غفلت تلخ تر از زندگی است گرگ می آید به خواب اکثر شبان خفته را نقد انفاس گرامی رفت از غفلت به باد راهزن از خویش باشد کاروان خفته را مهر بر لب زن که می ریزد نمک در چشم خواب خنده بی شرمی گلها خزان خفته را شد ره خوابیده بیدار و همان آسوده اند برده گویا خواب مرگ این همرهان خفته را از نصیحت غافلان را بی خودی گردد زیاد طبل رحلت می شود افسانه جان خفته را زود گردد چهره بی شرم پامال نگاه می رود گلشن به غارت باغبان خفته را از فسون عقل می گردد گرانجانی زیاد خارخار عشق می باید روان خفته را عالم از افسردگان یک چشم خواب آلود شد کو قیامت تا برانگیزد جهان خفته را؟ جان قدسی را به نور عشق صائب زنده دار شمع می باید به بالین میهمان خفته را صائب تبریزی