صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۴۸: نیست تاب درد غربت جان افگار مرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نیست تاب درد غربت جان افگار مرا با قفس آزاد کن مرغ گرفتار مرا دارد از تار نفس زنار، نفس کافرم تا دم آخر گسستن نیست زنار مرا دست می شوید ز کار گل به آب زندگی چون خضر هر کس کند تعمیر دیوار مرا درد را بیچارگی بر من گوارا کرده بود شربت عیسی به جان آورد بیمار مرا فارغ از سیر گلستانم که فکر دوربین می کند در زیر بال آماده گلزار مرا از سر و سامان من بگذر که جوش مغز ساخت چون کف دریا پریشانگرد دستار مرا گریه بیرون برد از دستم عنان اختیار سر به صحرا داد جوش لاله کهسار مرا جز ملامت از جنون دیوانه ام طرفی نبست سنگ طفلان بود حاصل نخل پربار مرا عالمی می آمد از گفتار من صائب به راه بهره از کردار اگر می بود گفتار مرا صائب تبریزی