صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۱۳۰: تن پرستی زیر دست خاک می سازد مرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تن پرستی زیر دست خاک می سازد مرا بی خودی تاج سر افلاک می سازد مرا در گره دایم نخواهد ماند کارم چون صدف شوخی گوهر گریبان چاک می سازد مرا گر چه چون سوزن گرانی بر زمینم دوخته است جذبه آهن ربا چالاک می سازد مرا مدتی شد بار بیرون برده ام زین آسیا گردش افلاک کی غمناک می سازد مرا گر نپردازم به خون چون سیل، جای طعن نیست گرد راه از چهره دریا پاک می سازد مرا گرم می سازد دل افسرده را زخم زبان آتش بی مایه ام، خاشاک می سازد مرا پیش آب زندگی گر مهر بردارم ز لب غیرت همت، دهن پر خاک می سازد مرا فرصت خاریدن سر کو، که عشق سنگدل از گریبان حلقه فتراک می سازد مرا نیست بر خاطر غبار از رهگذار گریه ام خاکسارم، دیده نمناک می سازد مرا اشک تاک از می پرستی عذر خواه من بس است این رگ ابر از گناهان پاک می سازد مرا دانه من پشت پا بر خرمن گردون زده است این رگ ابر از گناهان پاک می سازد مرا دانه من پشت پا بر خرمن گردون زده است کی شکار خود جهان خاک می سازد مرا گر چنین بر خشک بندد کشتی من زهد خشک بینوا از برگ چون مسواک می سازد مرا پیچ و تابی کز خط او در رگ جان من است جوهر آیینه ادراک می سازد مرا صائب از افسردگی خون در رگ من مرده است کاوش مژگان آن بی باک می سازد مرا صائب تبریزی