صائب تبریزی
غزل 1 تا 2000
غزل شمارهٔ ۸۴: تر به اشک تلخ می سازم دماغ خویش را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تر به اشک تلخ می سازم دماغ خویش را زنده می دارم به خون دل چراغ خویش را از سیاهی شد جهان بر چشم داغ من سیاه چند دارم در ته دامن چراغ خویش را؟ سازگاری نیست با مرهم ز بی دردی مرا می کنم پنهان ز چشم شور، داغ خویش را کاروان بی خودی را نامه و پیغام نیست از که گیرم، حیرتی دارم، سراغ خویش را خاطر مجروح بلبل را رعایت می کنم این که می دزدم ز بوی گل دماغ خویش را با تهیدستی، ز فیض سیر چشمی چون حباب خالی از دریا برون آرم ایاغ خویش را گر چه از مستی چو بلبل خویش را گم کرده اند می شناسم نکهت گلهای باغ خویش را گر چه یک دل گرم از گفتار من صائب نشد همچنان در فکر می سوزم دماغ خویش را صائب تبریزی