شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۰۹: از جان گذرم وز سر جانان نتوانم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من ترک می و صحبت رندان نتوانم از جان گذرم وز سر جانان نتوانم گوئی که برو توبه کن از باده پرستی زنهار مگو خواجه که من آن نتوانم بی زاهد و بی صومعه عمری بتوان بود لیکن نفسی بی می و مستان نتوانم صدخانه توانم که به یک دم بگذارم ترک در میخانهٔ رندان نتوانم با عشق در افتادم و تدبیر ندارم در درد گرفتارم و درمان نتوانم راز دل و دلدار نخواهم که بگویم اما چه توان کرد چو پنهان نتوانم با سید رندان خرابات حریفم منکر شدن حال حریفان نتوانم شاه نعمت الله