شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۱۳: توبه بشکستیم و دیگر در شراب افتادهایم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در خرابات مغان مست و خراب افتاده ایم توبه بشکستیم و دیگر در شراب افتاده ایم در خیال آن که بنماید خیال او به خواب نقش بستیم آن خیال و خوش به خواب افتاده ایم در به دست زلف او دادیم و در پا می کشد لاجرم چون زلف او در پیچ و تاب افتاده ایم آب چشم ما به هر سو رو نهاده می رود ما چنین تشنه ولی در غرق آب افتاده ایم آفتاب لطف او بنواخت ما را از کرم روشن است احوال ما بر آفتاب آفتاده ایم سید رندیم و با ساقی حریفی می کنیم بر در میخانه مست و بی حجاب افتاده ایم بر سر کوی محبت ما و چون ما صد هزار جان به جانان داده ایم و بی حساب افتاده ایم شاه نعمت الله