شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۴۶: منور ساز مردم را و هم خلوتسرای خویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیا ای نور چشم ما و خوش بنشین به جای خویش منور ساز مردم را و هم خلوتسرای خویش به هجرت مبتلا گشتم به وصلت آرزومندم چه باشد ار به دست آری رضای مبتلای خویش به غیر از ساقی رندان ندارم آشنا دیگر شدم از عقل بیگانه به عشق آشنای خویش بیا ای مطرب عشاق و ساز بینوا بنواز دم ما یک دمی خوش کن به آواز نوای خویش دوای درد دل درد است اگر داری غنیمت دان که دارد در همه عالم ازین خوشتر دوای خویش تو سلطانی به حسن امروز و سید بندهٔ جانی کرم فرما به لطف امروز بنواز این گدای خویش شاه نعمت الله