شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۸۹: سبکروحان همه جمع و گرانجانان از اینجا دور
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
برو ای عقل سرگردان که ما مستیم و تو مخمور سبکروحان همه جمع و گرانجانان از اینجا دور ز نورآفتاب ما همه عالم منور شد ببین هر ذرهٔ روشن که بنماید به تو آن نور سر دار فنای او بقا بخشد به سرداران از این دار فنا دارد بقای جاودان منصور مرا منشور سلطانی شه ملک ولایت کرد نشان آل او دارد که دارد این چنین منشور همه عالم طلسماتند و اسما گنج و ما خازن از آن هر کنج ویرانه بود گنجی به او معمور خیالش نقش می بندم به هر صورت که پیش آید چنان نوری کجا گردد به چشم چون منی مستور اگر آئینه ای خواهی که روی خود در او بینی ببین در دیدهٔ سید نظر کن ناظر و منظور شاه نعمت الله