شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۵۶: می کشیدی درد و می نوشید درد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بود روزی خواجه ای سالار کرد می کشیدی درد و می نوشید درد کیسه های سیم و زر بر هم نهاد عاقبت غیری ببرد و خواجه مرد شیشه ای بودش پر از نقش و خیال اوفتاد آن شیشه و شد خرد و مرد بر سر پل ساخت خواجه خانه ای سیل آمد ناگه آن خانه ببرد هر کجا دیدیم رند سرخوشی بود و نابود جهان یک سَر شمرد گر به صورت عارفی رفت از جهان جان امانت داشت با جانان سپرد خلعتی از جامهٔ سید بپوش ور نه خود سهل است خرقه صوف و برد شاه نعمت الله