شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۲۲: چنین مه رو که من دارم که در دور قمر دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو نور دیده چشم من خیالش درنظر دارد چنین مه رو که من دارم که در دور قمر دارد بیا ای بلبل شیدا و این گلزار ما بنگر به هر شاخی که بنشینی بسی گلهای تر دارد خراباتست و ماسرمست و ساقی جام می بر دست حریف ما بود رندی که او از ما خبر دارد به سالوسی و زراقی بیاید عقل سر گردان ز عشقم باز می دارد نمی دانم چه سر دارد به نور روی او دیده منور گشت می بینم چه خوش چشمی که نور او همیشه در نظر دارد اگرچه ذوق هشیاری بهر حالی بود چیزی ولیکن حال سرمستان ما ذوق دگر دارد حضور نعمت الله را دو سه روزی غنیمت دان که مهمان عزیز است و دگر عزم سفر دارد شاه نعمت الله