شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۸۵: جان مستم از هوای او خروشی می کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در خرابات مغان خمخانه جوشی می کند جان مستم از هوای او خروشی می کند باد پیماید به دشت و می رود عمرش به باد زاهدی کو غیبت باده فروشی می کند دردسر می داد عقل از خانه بیرون کردمش ایستاده بر در و دزدیده گوشی می کند دیگ سودا می پزیم و آتشی بر جان ماست عیب ما جانا مکن گر دیگ جوشی می کند در تعجب مانده اند اصحاب دنیا سر به سر کاین همه رندی چرا این خرقه پوشی می کند ار بیان این معانی چون عبارت قاصر است میر سرمستان بیانش با خموشی می کند نعمت الله جام می بر دست می گیرد مدام هر زمان میلی به سوی باده نوشی می کند شاه نعمت الله