شمس مغربی
غزلیات
شمارهٔ ۱۶۸: سبو بشکن که آبی بیسبوئی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سبو بشکن که آبی بی سبوئی زخود بگذر که دریایی نه جویی سفر کن از من و مائی و مائی گذر کن از تو و اوئی که اوئی چرا چون آس گرد خود نگردی چو آب آشفته سرگردان چو جوئی پشیمانی بود در هرزه گردی پشیمانی بود در سو بسوئی تو باری از خود اندر خود سفر کن بگرد عالم اندر چند پوئی ز خود او را طلب هرگز نگردی اگر چه سالها در جست جویی گرامی بینی و از خود نپرسی کرا گم کرده آخر نکوئی کلاه فقر را برسر نیابی مگر وقتی که ترک سر بگویی کجا فقر را بر سر نیابی مگر وقتی که ترک سر بگوئی کجا برکوی او رفتن توانی که طفلی در پی چوگان و گویی تو یکرو شو که آیینه چو طومار سیه رو کرد آخر از دوروئی نصیب ایمغربی از خوان وصلش نیابی تا که دست از خود نشوئی شمس مغربی