شمس مغربی
غزلیات
شمارهٔ ۱۶۰: منم ز یار نگارین خود جدا مانده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
منم ز یار نگارین خود جدا مانده بدست هجر گرفتار و بینوا مانده نخست گوهر با قیمت و بها بودی بخاک تیره فرو رفته بی بها مانده فتاده دور ز خاصان بارگاه ازل اسیر خاک ابد گشته در بلا مانده مقرب در درگاه کبریا بوده بدست کبر گرفتار و در ریا بوده به چار میخ طبیعت بدوخته محکم به حبس شش جهت کون مبتلا مانده هر آنکه دید مرا گفت در چنین حالت ببین ببین ز کجا آمده و کجا مانده شب است و راه بیابان و من ز قافله دور غریب عاشق و مسکین ضعیف وامانده کجاست پرتو حسنت که رهنما گردد که هست جان من از راه و راهنما مانده شده ز دوری خورشید مغربی حقیر بسان ذرّه سرگشته در هوا مانده شمس مغربی