شمس مغربی
غزلیات
شمارهٔ ۱۳۵: دلبری دارم که در فرمان او باشد دلم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلبری دارم که در فرمان او باشد دلم همچو گوئی در خم چوگان او باشد دلم هر زمان هر جا که می خواهد دلم را میبرد زان سبب پیوسته سر گردان او باشد دلم هیچ با خود می نیاید تا بکی گوئی چنین واله و آشفته و حیران او باشد دلم عرضه عالم چو نیک آید که چوگان او لاجرم میدان که جولان او باشد دلم دل بهر نقشی که او خواهد برآید هر زمان کان در او گوهر ز بحر و کان او باشد دلم بهر مهمانی دل خوان تجلی میدنهد هر زمان از بهر آن مهمان او باشد دلم چونکه گردد موج زن دریای بی پایان او ساحل دریای بی پایان او باشد دلم لولو و مرجان او خواهی ز بحز دل طلب زانکه بحر لولو و مرجان او باشد دلم مغربی از بحر و ساحل بیش ازین چیزی مگوی زانکه دائم قلزم و عمان او باشد دلم شمس مغربی