شاهدی
غزلیات
شمارهٔ ۴۵: با آنکه درین سینه ز زخم تو بسی بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
با آنکه درین سینه ز زخم تو بسی بود با تیر دگر جان و دلم را هوسی بود جان و دل و دین جمله به تاراج ببردی آن رفت که با جان و دلم دست رسی بود تنها نه من اندر خم زلف تو اسیرم تا بود در آن دام از این چند بسی بود جز ناله خیال تو ندید از اثر من پنداشت ز او از در این خانه کسی بود در تیر فنا گم شدگان را به خیالت یا تشنه لبی گوش به بانگ جرسی بود گرد لب لعل تو دل شاهدی از شوق چون خال بر آن تنگ شکر یک مگسی بود شاهدی