شاهدی
غزلیات
شمارهٔ ۳۷: جان ز تن رفت و دل اندر عقد گیسویت بماند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جان ز تن رفت و دل اندر عقد گیسویت بماند شد تنم هم خاک دروی تا ابد بویت بماند خاک ره گشتم ولی شادم که بعد از سالها گردی از خاک وجودم بر سر کویت بماند در دل پر درد خود دیدم که در هرگوشه ای بس نشان ها از خدنگ چشم جادویت بماند سالها شستم به خوناب جگر لیکن نرفت آن غباری را که بر روی دل از خویت بماند نقش عالم را یکایک شستم از لوح خرد همچنان در وی خیال قد دلجویت بماند گر شدی دور از من اما شاهدی را در نظر سجده گاهی از خیال طاق ابرویت بماند شاهدی