وطواط بلخی
قصاید
شمارهٔ ۱۱۵ - در مدح شمی الدین وزیر: هست ایام شمس دین نوروز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هست ایام شمس دین نوروز هست بر کامها دلش فیروز روز حاسد ز کین او چون شب شب ناصح ز مهر او چون روز چرخ بیدادگر ز هیبت او کرده جامه کبود و قامت کوز سروری با طبیعتش مقرون مهتری در جبلتش مر کوز پشت و روی مخالفان گشته چفته و زرد چون کمان و چو توز ای بقدر آسمان مهر آرای وی برای آفتاب مهر افروز از نسیم شمایل تو شده همچو فصل بهار عهد تموز نیست با علم تو بعالم در راز مستور و نکتهٔ مرموز یافتی هر چه خواستی از بخت صبر کن ، کین نمونه ایست هنوز سرورا، در مصاف باره بتاز از بداندیش ملک کینه بتوز سینهٔ دشمنان بنیزه بدر دیدهٔ حاسدان بتیر بدوز گاه کار ولی چو عدو بساز گاه جان عدو چو عدو بسوز تا بسعی بهار هر سالی نو عروسی شود جهان عجوز باد بختت همیشه راه نمای باد چرخت همیشه نیک آموز زیر سنگ صواعق گیتی کوفته فرق دشمن تو چو گروز وطواط بلخی