سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۵۶۱: ای لب لعل ترا بنده بجان شیرینی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای لب لعل ترا بنده بجان شیرینی لب نگویم که شکر نیست بدان شیرینی نام لعل لب جان بخش تو اندر سخنم همچنانست که درآب روان شیرینی لب نانی که بآب دهنت گردد تر شهد دریوزه کند زآن لب نان شیرینی بوسه یی داد لبت،قصد دگر کردم،گفت کین یکی بس بود از بهر دهان شیرینی زآن بوصف تو زبانم چو لبت شیرین شد که بلیسیدم از آن لب بزبان شیرینی زآن لب ای دوست بصد جان ندهی یک بوسه شکر ارزان کن و مفروش گران شیرینی چون لبت بر شکر و قند بخندد گویند بس کن از خنده که بگرفت جهان شیرینی خوش درآمیخته ای با همگان،واین سهلست که خوش آمیز بود با همگان شیرینی تلخی عیشم ازینست و نمی یارم گفت که تو با من ترش و باد گران شیرینی بنده در وصف تو بسیار سخنها گفتی اگر از آب نرفتی بزبان شیرینی سخن هر کس امروز نشانی دارد زاده طبع مرا هست نشان شیرینی شعر من کهنه نگردد بمرور ایام که تغیر نپذیرد بزمان شیرینی بعد ازین هر که چو من خوان سخن آراید گو ازین شعر بنه بر سر خوان شیرینی سیف فرغانی از آن خسرو ملک سخنی با چنین طبع که فرهاد چنان شیرینی سیف فرغانی