سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۷۳: هرکه یک بار در آن طلعت میمون نگرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هرکه یک بار در آن طلعت میمون نگرد گر نظر باشدش اندر دگری چون نگرد هرکه را یار شود او چو اسد را خورشید کم ز گاوست اگر در مه گردون نگرد با چنین ملک سگ کوی گدای اورا عار باشد که سوی نعمت قارون نگرد نیست شایسته که در یوزه کند بر دراو آن گدا طبع که در ملک فریدون نگرد در کم خویش میفزای که آن از همه بیش در فزونی کم و اندر کمی افزون نگرد من چو مجنون سوی لیلی بنیازش نگرم او بصد ناز چو لیلی سوی مجنون نگرد خلق در وی نگرانند که چونست ولیک بنده در آینه قدرت بیچون نگرد تا تو ظاهر نشدی از در باطن ذل را عشق دستور نمی داد که بیرون نگرد سیف فرغانی چون در ره عشق از دل پاک ترک جان کردی جانان بتو اکنون نگرد سیف فرغانی