حکیم سبزواری
غزلیات
شمارهٔ ۱۳۸: صبحگاهان بسوی خانهٔ خمّار شدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صبحگاهان بسوی خانهٔ خمّار شدم سرکشیدم دو سه پیمانه و از کار شدم نور آن مهر زهر ذره نمودارم شد که اناالحق شنوا از در و دیوار شدم چنگ در دامن دلدار زدم دوش بخواب بود دستم بدل خویش که بیدار شدم آب هر روی جمیلی و جمالش نم و یم عکس او بود هر آنی که بدویار شدم هر خم زلف که بر گونهٔ گلگونی بود دام صیّاد ازل بود گرفتار شدم شیشهٔ باده بده تا شکنم شیشه نام بیخودم کن که ملول از سرودستار شدم سالها بود که اسرار بمارخ ننمود شکرللّه که دگر محرم اسرار شدم حکیم سبزواری