جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۲۸۰: گر گریه من بشنوی ای یار بگریی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر گریه من بشنوی ای یار بگریی ور زاری من گوش کنی زار بگریی گر حال من سوخته زار بدانی بر درد من سوخته زار بگریی روزی که چو پروانه به داغ تو بمیرم چون شمع فراوان به شب تار بگریی بسیار میازار مرا ورنه پس از من یک روز به یاد آری و بسیار بگریی فردا چه کنی، تو قدمی رنجه کن امروز باشد که دمی بر سر بیمار بگریی بر کشته خود گرچه ترا گریه نیاید چون خلق بگریند به ناچار بگریی از دیده خونبار جلال ار شوی آگاه بسیار برین دیده خونبار بگریی جلال عضد یزدی