جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۲۵۶: ما کرده ایم نامه هستی خویش طی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ما کرده ایم نامه هستی خویش طی وآنگه نهاده بر سر بازار عشق پی تو آفتاب حسنی و عشّاق ذرّه وار سرگشته در جهان به هوای تو تا به کی ؟ برقع ز ماه چهره برانداز یک نفس تا آفتاب غوطه خورد زیر موج خَوی آن کآو خراب جرعه دُردی درد تست دیگر چه حاجت است چنان مست را به مَی هر دم به سوز و ناله دگرگون کند اگر رمزی ز راز عشق بگویم به گوش نَی کو دل درین میانه که سلطان عشق تو یک لحظه بانگ بر من بیدل زند که هَی در طبع خود جلال خیال تو نقش کرد تا جز خیال تو نبود در خیال وی جلال عضد یزدی