جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۲۵۴: من کی ام ، بر آستانت خسته بیچاره ای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من کی ام ، بر آستانت خسته بیچاره ای عاشقی سرگشته ای از خان و مان آواره ای نیست دلجویی که جوید خاطر دلخسته ای نیست دمسازی که سازد چاره بیچاره ای چشم خونبارم اگر بر کوه خون افشان کند لاله خونین بروید از دل هر خاره ای گر شکنج زلف عنبربار بگشایی ز هم صد دل گم گشته یابی بسته بر هر تاره ای بخت آنم نیست کز نزدیک بینم روی تو می کنم از دور در صنع خدا نظّاره ای آنکه رخسارش چو گل رنگین بود کی غم خورد گر به خوناب جگر رنگین شود رخساره ای سوخت صد جان شعله عشق تو چون جان جلال زان که بتوان سوخت صد خرمن به آتش پاره ای جلال عضد یزدی